تک درخت زندگیم سوخت بگذارجنگل بسوزد
عاشقشم
 
 
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 17:10 ::  نويسنده : محمدرادی

روسریت را درست ببند، لباس هایت پوشیده باشد، آرایش نکن، حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش!
دخترک... پنهان کن خویش را دخترک...
در دانشگاه هزاران خواستگار داری اما خواستار یک شبند!
در خیابان هزاران راننده شخصی داری اما مقصد همه مکان خالیست و بس...!
کمی نگاه کن در میان دوستانت برادرها داری، باور می کنی؟!
روی خوش نشان بده تا ببینی این برادرها چگونه هم خوابت خواهند شد! دخترک...
روز به روز می ترسی، آزرده خاطر می شوی، کمی که فکر کنی لرزه بر تنت می نشیند!
از دید مردم اینجا...! زشت باشی هرزه ای! اگر زیبا فاحشه!
اگر اجتماعی برخورد کنی خراب! و اگر سرد باشی می گویند قیمتش بالاست!
دخترک... اینجا زن بودن دل شیر می خواهد؛
باید مرد باشی اگر بخواهی زن باشی



پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 17:7 ::  نويسنده : محمدرادی


ﺍﺯ ﻣﻦ ﺱ ﮎ ﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﻣﺎ ﺁﯾﺎ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺟﺎﺭﯼ
ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺯ ﻟﻤﺲ ﺗﻦ ﻣﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ؟
ﺑﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻟﻤﺲ ﮐﻪ
ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ
ﻫﻤﻪ .. ﻓﺎ ﺣﺸﻪ . . .
ﺑﺎ ﺱ ﮎ ﺱ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺎﯾﯽ ﻭﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﻮﻡ ؟
ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺕ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻢ
ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﺟﺬﺑﺖ
ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ
.
.
.
.
ﻫﻤﺨﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﯾﻢ . . . ﻓﻘﻂ ﺣﺲ ﻣﺮﺍ



جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 11:16 ::  نويسنده : محمدرادی

لرزش صدایم،مال سرمای هواست

این پرده ی اشک روی چشم هام هم ،همین طور

چیزیم نیست به خدا

من فقط، دلواپس توام..

لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟ 

 بدون من هوا سرده ،الان گرمی نمیفهمی...

 عطر بارون، با بوی نبودنت بهونه میده دست باریدنم !

بارون میاد خیلی دلم گرفته ...



جمعه 2 فروردين 1392برچسب:, :: 11:14 ::  نويسنده : محمدرادی

روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید:

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

پسر جواب داد: دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!

تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟

چطور می‌تونی بگی عاشقمی!

 

من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم!

ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی!

باشه.. باشه! میگم چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه

همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی

باملاحظه هستی، بخاطر لبخندت..

آن روز دختر از جواب‌های پسر راضی و قانع شد.

متأسفانه، چند روز بعد

دختر تصادفی وحشتناک کرد و به حالت کما رفت.

پسر نامه‌ای در کنارش گذاشت با این مضمون:

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم

اما حالا که نمی‌تونی حرف بزنی، می‌تونی؟ نه!

پس دیگه نمی‌تونم عاشقت بمونم!

گفتم بخاطر اهمیت دادن‌ها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم

اما حالا که نمی‌تونی برام اونجوری باشی

پس منم نمی‌تونم دوست داشته باشم!

گفتم واسه لبخندات عاشقتم

اما حالا نه می‌تونی بخندی و نه حرکت کنی!

پس منم نمی‌تونم عاشقت باشم!

اگه عشق همیشه دلیل بخواد مث الان

پس دیگه برای من دلیلی واسه عشق تو بودن وجود نداره!

واقعاً عشق دلیل می‌خواد؟ نه! معلومه که نه! پس من هنوز هم عاشقتم



درباره وبلاگ


سلام دوستای گلم چطوریدخوبید؟خداروشکر! نظریادتون نره ها فداتون یاعلی!
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقی و آدرس radi17.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 34
بازدید کل : 7112
تعداد مطالب : 78
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content